آموزش طراحی گرافیک

هوش بصری کاربردی : نقش و کارکرد

هوش بصری کاربردی

هوش بصری کاربردی : نقش و کارکرد

در حوزه بحث هوش بصری کاربردی میتوان گفت که تجسم فرایندی آزاد است. به صورت ایده آل این فرایند زمانی رخ می دهد که طراح با استفاده از تکنیک های مناسب و با تغییر مقتضی عناصر بصری، محتوا و پیام را در جریان یک سری بازی های ذهنی بدون هدف خلق می کند. در این فرایند توسعه ی یک ایده ی بصری می توان از جزئیات، حتى آنهایی که ارتباط مستقیمی با نتیجه ی نهایی دارند، چشم پوشی کرد.

هر هنرمندی روش خاصی برای طراحی و اسکیس دارد. شاید به علت همین آزادی و بدون دلیل بودن مرحله ی ایده یابی باشد که آن را مترادف با پدیدهای غیرتفکری میدانند. یک سری اسکیس های سریع و ظاهرا بی دقت را نمی توان نشانه ای برای دقت هوش بصری کاربردی دانست. واقعا در ذهن هنرمند زمانی که تصمیمات طراحی اتخاذ می شود چه اتفاقی رخ میدهد؟ حقیقت این است که هنرمند طراح، پیشه ور و رابط یک پیام بصری در این نقطه ی حساس تصمیم گیری درگیر فرایندی بسیار پیچیده از انتخاب و رد کردن است.

هوش بصری کاربردی

شهود در حیطه هوش بصری کاربردی

مفاهیمی مانند استعداد، قریحه، مهارت هنرمندانه و شهود در حوزه هوش بصری کاربردی تا حدودی مغشوش هستند. در واقع چیزی که ما آن را شهود (Intuition) در هنر می نامیم کاملا گمراه کننده است.

با این که ریشه ی لاتین این لغت یعنی Intuitus به معنی نگاه کردن و اندیشیدن است اما در انگلیسی به صورت نوع خاصی از آگاهی یا دانش بدون تفکر منطقی به کار می رود. در فرهنگ لغت فهرست دیگری از معانی مانند «درک مستقیم، انتقال، کشف، دریافت ناگهانی، فراست، بصیرت، بینش، اشراق» نیز برای این مدخل آورده شده است. این معانی سردرگمی ما را بیشتر می کند. هیچ معرفت بلادرنگی چنین ساده و بدون جدیت هوشمندانه حاصل نمی شود و هنرمند به ناحق دارای چنین هوش ویژه ای نامیده میشود.

هر ماجراجویی بصری در مبحث هوش بصری کاربردی صرف نظر از سادگی، پیچیدگی یا اهمیت آن خلق چیزی است که قبلا وجود نداشته است. بنابراین هر کس می تواند چیزی را طراحی کند یا بسازد حتی اگر یک گلوله ی گلی باشد. البته معیارهایی برای این فرایند و ارزشیابی آن وجود دارد. الهامات ناگهانی و بدون تفکر در طراحی قابل پذیرش نیست. بلکه برنامه ریزی دقیق، کاوش هوشمندانه و دانش فنی لازمه ی طراحی بصری است. هنرمند باید با استفاده از راه حل های بصری به سوالات زیبایی و عملکردی پاسخ دهد. تلاش او کاملا هوشمندانه است؛ ابزار و شیوه ای که انتخاب می کند باید منطقی و کنترل شده باشد.

هوش بصری کاربردی

هنر نیمه آگاه

خلق یک اثر بصری با لایه های مختلفی از کار کرد و با تکیه بر هوش بصری کاربردی نمی تواند حاصل یک حالت هنری نیمه آگاه باشد. هوش بصری کاربردی جدا از هوش عمومی نیست و کنترل عناصر بصری دارای همان مشکلاتی است که در هر مهارت دیگری وجود دارد. برای کسب مهارت در آن باید بدانید با چه کار می کنید و چگونه آن را به کار گیرید.

ترکیب بندی بصری با عناصر اولیه یعنی نقطه، خط، شکل، جهت، بافت، بعد، مقیاس و حرکت آغاز می شود. اولین گام در ترکیب بندی انتخاب عناصر متناسب با موضوع است. به عبارت دیگر فرم یک ساختار اصلی است. اما برای ایجاد یک ساختار اصلی چه باید کرد؟ گزینه ها و انتخاب هایی که منجر به یک تأثیر بامعنی می شود بستگی به تغییر و دستکاری عناصر با استفاده از تکنیک های بصری دارد.

بین عناصر و تکنیکها و ابزارهای متعددی که در اختیار طراح است انتخاب های نامحدودی برای کنترل محتوا وجود دارد. همین نامحدودی گزینه ها در طراحی است که توضیح تکنیک های بصری را به صورت دقیق و اکید مشکل می سازد.

دیدن یک فعل طبیعی محسوب می شود؛ و ادراک نیز یک روند توانایی است. طراحی با هر دوی این مقوله سر و کار دارد. همان طور که شنیدن به تنهایی نمی تواند منجر به نوشتن یک قطعه موسیقی شود دیدن نیز شرط کافی برای ایجاد یک اثر بصری قابل فهم و کاربردی نیست. شهود به تنهایی کافی نبوده و دیگر یک نیروی مرموز در بیان بصری به شمار نمی رود.

هوش بصری کاربردی

عوامل و نیروهای خاص

معنای هوش بصری کاربردی که با تغییر عناصر و با تکنیک های بصری توسط ترکیب بندی منتقل می شود شامل تعداد زیادی از عوامل و نیروهای خاص است. اما بدون تردید کنتراست نخستین عامل است. کنتراست نیرویی است که استراتژی های ترکیب بندی را مرئی تر می سازد. اما معنا از تعامل روانی فیزیولوژی محرکهای بیرونی در ارگانیسم انسان پدید می آید: تمایل به سازمان دهی کلیدهای بصری به ساده ترین شکل ممکن؛ ارتباط خودکار کلیدهای بصری با مشابه های قابل تشخیص نیاز بی پایان به تعادل؛ اولویت نواحی چپ به راست و بالا به پائین در پهنه ی تصویر.

اینها عواملی هستند که بر ادراک بصری نظارت می کنند و شناخت عملکرد آنها می تواند استفاده از تکنیک های بخصوصی را تقویت کرده یا آن را رد کند. این پدیده های ادراکی انسان جدا از دانش کاربردی، در فرم تمام موضوعات بصری در هنر، تولید و طبیعت واقع شده است. پل استرن در مقاله ی مسائل فرم هنری در این باره می نویسد: «فقط زمانی که تمام عوامل یک تصویر و تأثیرات منفرد آنها با احساس کلی آن کاملا هماهنگ باشد یا به عبارت دیگر زمانی که وضوح تصویر متناسب با وضوح محتوای داخلی آن باشد می توان گفت که یک فرم هنری واقعی به دست آمده است.»

 

فرم در ظهور بصری

فرم در ظهور بصری آن از عناصر و ویژگی ها و چیدمان آنها و همین طور آن انرژی که در بیننده تحریک می کند تشکیل یافته است. انتخاب و نحوه ی استفاده از هر یک از عناصر بصری اولیه در طراحی باید متناسب با فرم و راستای انرژی ای که از آن ساطع شده و منجر به محتوا می شود باشد. اهداف تحلیل شده و مدون بر اساس هوش بصری کاربردی طراح، خواه خبری و خواه کاربردی و یا هر دو، راهنمای تشکیل یک فرم بصری است.

اگر لویی سولیوان اعلام کرد که «فرم از عملکرد تبعیت می کند» منطقی خواهد بود که ما نیز در ادامه ی تفکر او بگوییم «فرم از محتوا تبعیت می کند». یک هواپیما همان طور دیده می شود که باید باشد و شکل آن متناسب با کاری است که از آن خواسته می شود. پوستری که برای اعلان یک هفته بازار تابستانه در یک کلیسا طراحی می شود نیز باید همان گونه باشد. البته شکل أن نباید آنقدر از عملکرد تبعیت کند که ماشینی به نظر رسد بلکه باید تابع عملکرد محتوا باشد.

آیا پوستر هدفی را که برای آن در نظر گرفته شده است بیان می کند؟ باید روشن و سرزنده و سرگرم کننده باشد. باید هدف خود را به روشنی بیان کند. شاید حروفی رسمی و کاملا خوانا خبر را اعلان کند (شکل ۲-۶) اما چنین پوستری به هدفی که برای آن طراحی شده است نمی رسد. چه شیوه ی بصری می تواند احساس چنین رخدادی را بیان کند؟ روشنی و درخشش تن و پراکندگی پوستر می تواند مهیج باشد؛ و در عین حال در گیری و پر جنب و جوشی را نشان می دهد. پیاده سازی این عوامل در یک راه حل می تواند مناسب باشد (شکل ۳-۶).

بازگشت به لیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *