تکنیک های بصری: استراتژی های ارتباطی
تکنیک های بصری: استراتژی های ارتباطی نوشته ای است که در آن به مباحث اصلی در رابطه با عملکرد و جایگاه فنون بصری پرداخته شده و کارکرد های آنها بررسی می شود.
فرم و محتوا اجزای اصلی و غیر قابل تقلیل هر رسانه ای اعم از موسیقی، شعر، نثر، رقص و دیگر رشته هایی که موضوع بحث ماست یعنی هنرهای تجسمی و صنایع دستی را تشکیل میدهد. محتوا اساسا همان چیزی است که بیان می شود، چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم؛ و همان هویت اطلاعات و پیام است. اما محتوا در تکنیک های بصری هرگز جدای از فرم نیست.
محتوا از رسانه ای به رسانه ی دیگر و از قالبی به قالب دیگر تغییر کرده و خود را با ویژگی های آن وفق میدهد؛ مثلا طراحی پوستر یا هر قالب چاپی دیگر با همان وابستگی که به کلمات و نشانه ها دارد و عکاسی از محیط که به صورت واقعی اطلاعات را رصد می کند و یا یک نقاشی تجریدی که با استفاده از عناصر بصری خالص، ساختار طرح را نشان می دهد. در هر یک از این مثال ها و مثال های دیگر ممکن است محتوا یکسان باشد اما باید مطابق با زمینه تغییراتی متناسب با آن در خصوصیات عناصر و ترکیب بندی خود ایجاد کند.
هر پیامی با تکنیک های بصری به منظور خاصی ساخته می شود: گفتن، بیان کردن، شرح دادن، راهنمایی کردن، الهام بخشیدن، تأثیر گذاشتن. برای رسیدن به هر هدفی روش های مختلفی وجود دارد و روشی مناسب است که هدف را به صورت مؤثری برجسته و تقویت کرده و بیشترین کنترل را در اختیار ما بگذارد. این نیاز به مهارت فراوانی دارد.
ترکیب بندی تکنیک های بصری و ابزاری برای کنترل
ترکیب بندی یک تکنیک های بصری و ابزاری برای کنترل تفسیر یک پیام بصری به وسیله ی کسانی که آن را تجربه می کنند است. معنا نه تنها در چشم بینندگان است که ذهن طراح نیز در معنا بخشیدن به طرح نقش دارد. نتیجه ی نهایی تمام تجربیات بصری چه طبیعی و چه در هنگام طراحی در تعامل بین دو قطب شکل می گیرد: از یک طرف نیروی محتوا (پیام و معنا) و فرم (طرح، ابزار و چیدمان) و از طرف دیگر تأثیر متقابل بین فرستنده ی پیام (طراح، هنرمند و پیشه ور) و گیرنده ی آن (بیننده و مخاطب) (شکل ۱-۶).
هر کدام از این قطبها می تواند جدای قطب دیگر باشد. فرم از محتوا تأثیر می پذیرد و خودش نیز بر محتوا تأثیر می گذارد. فرستنده قالب پیام را می ریزد و گیرنده آن را اصلاح می کند. سمبل ها و اطلاعات بازنمایی بیشتر به محتوا به عنوان حامل اطلاعات تمایل دارند. طراحی تجریدی یعنی چیدمان عناصر اولیه برای ایجاد تأثیری معین در یک ارتباط بصری. اجزای فرم یعنی ترکیب بندی جنبه های همزمان و موازی هر تصویری است، خواه ساختار آن آشکار باشد و خواه تحت تأثیر کلمات و سمبل ها قرار داشته باشد. صرف نظر از مفاهیم بصری اولیه، این ترکیب بندی است که بیشترین اهمیت را دارد.
تصویر ذرات رنگ یا کرباس نیست
سوزانه لانگر در مسائل هنر و تکنیک های بصری این گونه ارزیابی می کند:
«تصویر از ذرات رنگ روی یک بوم تشکیل می شود، اما تصویر ذرات رنگ یا کرباس نیست. تصویری که از این فرایند به وجود می آید ساختاری از فضاست و خود فضا نیز معلول اشکال و ارزشهای رنگی است.»
بنابراین ترکیب بندی نه در اجزای فیزیکی بلکه در پیام و معنا نهفته است. فرم محتوا را بیان می کند. چیزی که از نظر هنری خوب نامیده می شود همان چیزی است که ما از ادراک آن احساس خوشنودی می کنیم.
پیام و متد
پیام و متد در بیان آن بستگی زیادی به فهم و توانایی استفاده از تکنیک های بصری و ابزارهای ترکیب بندی بصری دارد. دونالد آندرسون در کتاب عناصر طراحی می نویسد: «تکنیک گاهی عامل بنیادی در تجرید و ساده سازی پیچیدگی و کاهش جزئیات ناخواسته در ارتباطات گرافیکی است.»
تکنیک های بصری تحت سیطره ی کنتراست ابزاری مهم در دست طراح برای اکتشاف گزینه های مختلف در بیان ایده ها هستند. این فرایند یکی از انتخاب های تجربی و آزمایشی برای رسیدن به قوی ترین راه حل بصری برای بیان محتواست. لئو استاینبرگ در مقاله ای به نام چشم بخشی از ذهن است می نویسد: «هنرمند نقاش برای استفاده از نیروی سازمان دهی باید ادراکات خود را از بند رها کرده و آنها را ضمیمهی طرح نماید.»
این مسائل نه فقط در نقاشی که در تمام سطوح بیان بصری نیز به همین نحو است. اصولا بصری یا تصویری بودن یک طرح را اطلاعات بصری ارائه شده، تعبیر و ادراک کلیدهای بصری و کل حالت بصری آن تعیین می کنند. طراح و فرم و محتوای ارائه شده فقط سه فاکتور از چهار فاکتور تشکیل دهنده ی یک مدل فرایند ارتباط بصری را بیان می کنند (شکل ۱-۶).
نیازها و تمایلات سیستم عصبی انسان
ادراک نیروی سازمان دهنده ی اطلاعات بصری در مبحث تکنیک های بصری ، تحت تأثیر کار طبیعی و نیازها و تمایلات سیستم عصبی انسان است. مکتب گشتالت این فرایند را روان شناسی فرم می نامد بنابراین بد نیست ما هم در بررسی نحوه ی بازیافت اطلاعات بصری از چیزهایی که می بینیم برای روان شناسی ادراک چنین اهمیتی قایل شویم.
سازوکار ادراک فرم و محتوای بیان شده ابزاری است برای تفسیر پیام. داده های بصری ورودی به طور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر نیازهای انگیزشی و شرایط روحی بیننده و همچنین وضعیت و حالت سوژه قرار دارند. ما همان چیزی را می بینیم که بدان نیاز داریم. عملکرد اصلی قومی باصره مرتبط با حیات است. اما ما موضوعات مورد نیاز را به صورت دیگری می بینیم یعنی وضعیت روانی، اولویت ها و ارزش ها و شرایط زمانی و مکانی در آنچه که می بینیم مؤثر هستند.
بنابراین اطلاعات بصری ورودی چه در موقع ترکیب بندی و چه در زمان دیدن، از صافی های تعابیر ذهنی می گذرد. طراح برای تحت اختیار قرار دادن این تأثیر تا جایی که می تواند باید مکانیزم های پیچیده دیدن را بشناسد و بتواند با استفاده از تکنیک های بصری واکنش بینندگان را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش : کیفیت هوشمند مرتبط با ادراک بصری
هوش در حوزه تکنیک های بصری تنها در تجریدهای کلامی خلاصه نمی شود. تفکر، مشاهده و شناخت، کیفیت های هوشمندی مرتبط با ادراک بصری هستند. اما تفکر بصری یک سیستم تأخیری نیست بلکه در آن اطلاعات بلافاصله منتقل می شوند. بزرگترین مزیت زبان بصری همزمانی و خود به خودی آن است. به طوری که فرم و محتوا همزمان دیده می شوند. معنا در آن قابل مشاهده است و دیدن آن بدون واسطه صورت می گیرد؛ تاریکی همان تاریکی است و بلندی معنایی جز بلندی ندارد.
یک پیام بصری صحیح بلادرنگ با مغز ارتباط برقرار کرده و بدون نیاز به رمزگشایی و ترجمه درک می شود. «آنچه میبینید همان است که به دست می آورید» تکیه کلام و نشان تجاری کمدین معروف فیلیپ ویلسون بود. در تحلیل ارتباط بصری این هیچ تعارضی با مشاهدات فیلسوف بزرگ زیبایی شناسی سوزانه لانگر ندارد: « … یکی از روانشناسان که موسیقیدان نیز هست مینویسد شنیدن موسیقی مانند احساس کردن احساسات است و به همین ترتیب در یک نقاشی، مجسمه یا ساختمان عالی نیز شکل ها، رنگ ها، خطوط و حجم های متعادل به صورت شور و احساس و تنشهای حیاتی و احساس فراغت از حل یک معما دیده میشوند.» چیزی که می بینید میفهمید.
صراحت
صراحت ویژگی بی نظیر هوش بصری است. درک این واقعیت و پتانسیل می تواند کلیدی باشد برای کنترل صراحت ویژه ی بیان در ارتباط بصری با استفاده از تکنیک هایی که معنا را در ساختار طرح کنترل می کنند. تکنیک های بصری و دستکاری عناصر بصری، کاری شناور است اما این شیوه ی تجسم و برنامه ریزی است که شخصیت طرح نهایی را شکل می دهد. این نوع خاصی از هوش غیر کلامی است که با فرم دادن به محتوا و کنترل روند آن مرتبط است. باز هم سوزانه لانگر در مسائل هنر درباره ی بیان بصری این گونه می نویسد:
«فرم به صورتی که هنرمندان آن را فرم معنی دار یا فرم بیانگر مینامند، ساختاری تجریدی نیست بلکه نوعی تخیل است. احساساتی که یک اثر هنری خوب به بیننده القا می کند نه تنها سمبلیک بلکه کاملا واقعی است. تجانس و همخوانی آن به قدری برجسته است که سمبل و معنا در آن به صورت یک واقعیت خارجی دیده می شود.»