قدیمی ترین پیکرک های ایران
قدیمی ترین پیکرک های ایران که در آن ها فرم ها به گونه ای مؤثر و شاید هم دل پذیر بیان یک اندیشه را آشکار می سازند، پیکره های گلینی هستند که از حفریات یک دهکده دوران نوسنگی در تپه سراب نزدیک کرمانشاه بدست آمده اند. دو نمونه که در ساختن آنها دقت بیشتری بکار رفته است در اینجا نشان داده شده اند. یکی از آن دو پیکرۀ زنی است که به «ونوس» تپه سراب معروف شده و دیگری گرازی کوچ است.
پیکرک ونوس سراب
پیکرک ونوس سراب پیکره زنی در حالت نشسته با پاهای دراز کرده یکی از قدیمی ترین پیکرک های ایران است. شکل نشیمنگاه، ران ها و ساق ها مخروطی است و در انتها باریک شده اند. هر ساق یک شیار اریب دارد که شاید نشان دهنده حد فاصل میان ران و ساق بوده است. انتهای باریک هر دو مخروط شکسته است. اما بعید به نظر می رسد که از مچ پا به پایین جداگانه ساخته شده باشند. حد اکثر ممکن است که در قسمت شکسته شیاری بوده و بدان وسیله محل اتصال قوزك پا به ساق نشان داده می شده است. قسمت بالا تنه که فاقد بازوها است به شکل مخروط پهنی است و گردن دراز به صورت مخروط باریک و بلند دیگری از آن سر درآورده است. انتهای گردن کمی پهن و به طور افقی مسطح بوده و لبه آن گرد شده است.
در پیکرک ونوس سراب به عنوان یکی قدیمی ترین پیکرک های ایران، پستان های گلابی شکل تقریبا در ناحیه گردن از مخروط بدن جدا شده اند. می توان گفت که این پیکره از پیوند چند قطعه مجزا به وجود آمده است. شکل پاها بی شباهت به شکل پستان ها نیست، و روی هم رفته یک وحدت خاص عینی به مجسمه بخشیده است. تجزیه در ساختمان این پیکره نشان می دهد که در خلق آن هیچ قصدی از نمایش فرد معینی نبوده است. در عوض تأکید بطور کلی بر روی اعضای مشخص یک زن بوده است. پستان ها و ران ها به طرز آشكاری چنان ساخته شده اند که اندیشه باروری را القاء کنند. تعداد بسیاری قطعات متعلق به پیکره های مشابه و نیز پیکره های ساده تر از تپه سراب بدست آمده است.
نمونه های قابل مقایسه با پیکرک ونوس سراب
پیکره های مشابه دیگر زن که کم و بیش دارای شکل طراحی شده ای هستند از میان بقایای تمدن های کهن دوران ده نشینی خاور نزدیک (حدود 400- 6۰۰۰ پیش از میلاد) از تپه سراب در ایران تا چاتال هویوك و حاجیلرا در ترکیه به عنوان قدیمی ترین پیکرک ها يافت شده اند.
بدون تردید پیکره ها معنی ویژه ای داشته اند که تنها می توانیم برای شناخت آنها به کلیات اکتفا کنیم. در میان مردم آن دوران بی شک نوعی عقیده به جادوی خوش خیم وجود داشته است، که در اثر ساختن این گونه پیکره ها و نقاشی بر روی اشیاء همراه با آن حاصلخیزی و ثروت رو به فزونی می گذاشته است. بنا بر این هنر عامل توانایی بود که بر طبیعت، انسان، و شاید هم خدا اعمال نفوذ می کرد. گرچه نمی توان گفت مفهوم نمایش خدایان به صورت انسان در دورانی به این قدمت درست همانگونه است که بعدها در تمدن های باستانی خاور نزدیک به وجود آمده بوده است.

بالاتنه ونوس تپه تپه سراب، دوران نوسنگی (در حدود ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد) موزه ایران باستان، تهران. بلندی پیکره در حالت نشسته و ۲6.15سانتی متر، بلندی پاها 7.75 سانتی متر وعرض نشیمنگاه و 3.45 سانتیمتر است.
پیکره گراز گلی
دومین پیکره از قدیمی ترین پیکرک های ایران از تپه سراب گرازی را نشان می دهد که به عکس پیکره ساده و خلاصه شده پیکرک ونوس سراب به طور بسیار طبیعت گرایانه ای ساخته شده است. پاها به ساده ترین شکل درست شده اند. یعنی با درهم فشردن گل، آن را خم کرده و تا اندازه ای شكل زاویه به آن داده اند. با این حال، آن ها حالت حرکت تند جانور را القاء می کنند. شاید شیارهای متقاطع نامنظم بر روی بدن جانور نمایشگر موی بدن او است. اما به احتمال بیشتر، و به ویژه با آثار مشابهی در جاهای دیگر، این شیارها زخم هایی را نشان می دهند که با اسلحه شکارچی ایجاد شده اند.
اهمیت این جزییات هرچه باشد؛ احتمال می رود پیکره فوق برای این ساخته شده است تا به نحوی موفقیت آنی را در شکار گراز تبیین کند. این مفهوم جادویی یا بهتر بگوییم مفهوم «عملی» هنر برای مردمی که خواستار این گونه اشياء بودند و کسانی که آن ها را می ساختند ظاهرا تا زمان ساسانیان در ایران پابرجا مانده است.

گراز از تپه سراب از نظر تاریخ همزمان با «ونوس» بالا. موزه ایران باستان، تهران، طول5.6 سانتیمتر، بلندی 3.1 سانتیمتر و قطر بدن 1.6 سانتیمتر است.
دسته های استخوانی
یکی دیگر از قدیمی ترین پیکرک های ایران دسته های استخوانی است که از تپه سیلک کاشان به دست آمده است. درعین حال ضمن با روح نشان دادن اشياء، علاقه به تزیین آن ها را نباید از خاطر دورد اشت. این دسته استخوانی متعلق به تیغه سنگ چخماقی است که از قدیمی ترین لایه در حفريات تپه سیلک کاشان بدست آمده است. این دسته به شکل مردی است که طرز ایستادن او بعدها در آثار دیگر ایرانی دیده شده است و حالت احترام و سلام را القاء می کند. به این ترتیب که وی از کمر به بالا کمی به طرف جلو خم شده و دست ها را به طرز متقاطع بر روی هم قرار داده است.
ممکن است این سر با کلاه گردی که امروزه نیز بر سر می گذارند، پوشیده شده باشد. اما اعضای صورت او خرد شده و از بین رفته اند. وی دامنی به تن دارد که در قسمت کمر به طرف بالا لوله شده است. ساق پاها بوسیله شیاری باریک که از جلو نشان داده شده از هم جدا گردیده اند. کمی پایین تر از آن پاها و انگشتان پا بر آمدگی بسیار کمی مشخص شده اند. در زیر پاها شیار گودی برای تیغه چخماق که از بین رفته جاسازی شده است. دسته های استخوانی دیگری از تپه سیلک بدست آمده اند که به شکل ساده سرجانور هستند.
نمی دانیم که آیا این دسته ها برای منظورهای جادویی ساخته می شده اند! یا این که صرفا جنبه تزیینی داشته اند؟ درهر صورت، در این جا نیز مانند تپه سراب با ساده ترین وسایل اشكال انسان و جانور به طرز معمولی ساخته شده اند.

دسته استخوانی گنده برای آلتی از سنگ چخماق. تپه سیلک ، دوره اول. موزه ایران باستان، تهران.