تنش بصری در طراحی : کاربرد
تنش بصری در طراحی : کاربرد نوشته ای است که به اهمیت توجه به تنش در طراحی پرداخته و لزوم توجه به آن را در ترکیب بندی گوش زد می نماید. ما در محیط خود با بسیاری اشیاء مواجه می شویم که بی ثبات به نظر می رسند. دایره مثال خوبی است. هر جور به آن نگاه کنی باز هم همان به نظر می رسد (شکل ۷-۲)، ولی ما هنگام دیدن آن را روی یک محور عمودی که تعادل در طراحی آن را به صورت یک فرم تعیین و یا تحلیل می کند، قرار می دهیم. (شکل ۸-۲) و سپس پایه ای افقی در زیر آن قرار می دهیم تا ثبات و پایداری آن را تکمیل کنیم (شکل ۸-۲).
ساختار پنهان یا محسوس تنش بصری در طراحی
در بحث تنش بصری در طراحی استنباط ساختار پنهان یا محسوس در شکل های منظم مانند دایره، مربع یا مثلث متساوی الاضلاع نسبتا ساده و قابل فهم است اما زمانی با یک فرم پیچیده مواجه شویم تحلیل تعادل کاری دشوار و بغرنج خواهد بود (شکل ۱۰-۲). در شکل ۱۱-۲ محور محسوس نسبت به تغییرات تدریجی شکل واکنش نشان داده و موقعیت خود را اصلاح می کند که این توالی موجب می شود تا فرایند ایجاد تعادل بهتر فهمیده شود.
آراستن فرایندی است که وجود یا عدم وجود نظم در آن به صورت ذاتی و ناخودآگاه تشخیص داده می شود و نیاز به هیچ شرح و بسطی ندارد. عدم تعادل در یک پیام بصری هم برای گیرنده و هم برای فرستنده ی پیام عاملی گیج کننده است. به بیانی دیگر، تعادل مؤثرترین ابزار بصری بوده که دارای پتانسیلی صریح و به صرفه برای انتقال پیام های بصری است.
گزینه های بصری در دو قطب متضاد قرار داشته، که یک سمت آن به نظم و سادگی (شکل ۲-۱۲) و سمت دیگر به پیچیدگی و پیش بینی ناپذیری (شکل ۱۳-۲) ختم می شود. انتخاب بین این گزینه ها منجر به واکنش نسبی بیننده از آرامش و انبساط تا استرس و تنش بصری در طراحی می گردد.
ارتباط بین تعادل و تنش بصری در طراحی
ارتباط بین تعادل و تنش بصری در طراحی را می توان در یک فرم ساده نشان داد. مثلا یک شعاع مایل در یک دایره (شکل ۲۰۱۴) تنش بیشتری ایجاد می کند زیرا شعاع مایل منطبق بر «محور محسوس» نامرئی نیست و به همین دلیل موجب عدم تعادل می شود. شعاع که یک عنصر مرئی است توسط یک عنصر نامریی که محور محسوس است (شکل ۱۵-۲) و همین طور توسط ارتباط آن با پایه ی افقی (شکل۱۶۰-۲) تعدیل می شود.
دو دایره در کنار هم که یکی دارای شعاع مایل (شکل ۱۸-۲) و دیگری دارای شعاع قائم (شكل ۱۷-۲) باشد از نظر طراحی، برنامه و هدف به یک نسبت توجهی بیننده را به خود جلب نمی کنند (شکل ۱۸-۲ بیش تر از شکل ۱۷-۲).
درباره ی پدیده ی تنش بصری در طراحی هیچ گونه داوری نمی توان کرد. نه خوب است و نه بد. ارزش آن به نحوه ی استفاده در ارتباط بصری است. یعنی چگونه می تواند معنا و هدف را تقویت کند، یا چگونه می توان از آن به عنوان عاملی برای درک و تفسیر استفاده کرد. وجود یا عدم تنش بصری اولین عامل ترکیب بندی است که می توان به صورت قاعده مند در کسب سواد بصری از آن استفاده کرد.
جنبه های دیگر تنش بصری
تنش بصری در طراحی جنبه های دیگری نیز دارد که باید آنها را تشریح کرد. اما ابتدا به این نکته توجه کنید که تنش بصری (غیرمنتظره، نامنظم، پیچیده، نامتعادل) تنها عاملی نیست که به چشم می آید. عوامل دیگری نیز در جلب توجه و نفوذ ترکیب بندی مؤثرند.
محور عمودی و پایه ی افقی فرضی که چشم آن را ترسیم می کند، موجب شده تا نگاه بیشتر روی این دو ناحیه ی بصری تمرکز نموده و بالطبع اهمیت بیشتری در ترکیب بندی برای آنها قایل شود. همان طور که قبلا نیز شرح داده شد، قرار دادن این دو محور روی شکل های ساده آسان تر است.
وضع نمودن محور محسوس در شکل های پیچیده تر طبیعتا دشوارتر است اما این دشواری چیزی از اهمیت آن نمی کاهد. بنابراین اگر عنصری روی این محور قرار گیرد خود به خود از تأکید بیشتری برخوردار خواهد شد. این مثال های ساده گویای این مطلب است که چنین قاعده ای نه تنها در شکل های پیچیده که در ترکیب بندیهای پیچیده نیز صادق است. با این حال اهمیتی ندارد که این عناصر چگونه درگیر می شوند.
چشم بدون وقفه برای ایجاد تعادل نسبی در هر رخداد بصری به دنبال محور محسوس می گردد. بخش میانی در یک تابلوی سه بخشی بیشتر از دو بخش دیگر مورد توجه و تأکید قرار می گیرد. نواحی محوری اولین جایی است که دیده می شود و بیننده انتظار دارد که در آنجا چیزی ببیند. همین قاعده برای محور افقی نیز صادق است. نیمه ی تحتانی تابلو دارای تأکید بیشتری نسبت به نیمه ی فوقانی است. چشم بعد از ترسیم محور عمودی به سراغ محور افقی می رود تا بتواند تعادل را برقرار کند.